کد مطلب:292401 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

حکایت یازدهم: سید بن طاووس

سید معظم مذكور (سید بن طاووس) دركتاب «فرج الهموم فی معرفة نهج الحلال و الحرام من النجوم» فرمود: به تحقیق درك كردم در زمان خود گروهی را كه گفته می شد ایشان حضرت مهدی(ع) را مشاهده نمودند در میان ایشان كسانی بودند كه رقعه ها و عریضه های مردم را خدمت آن حضرت می بردند و از این جمله است قضیه ای كه درستی آنرا فهمیدم و آن اینگونه است كه تعریف كرد برای من كسی كه اجازه نداده نامش گفته شود. پس گفت: كه از خدا توفیق زیارت آن حضرت را مسئلت كرده بود. پس در خواب دید كه به آرزویش در زمانی كه برایش مشخص كرده بودند، خواهد رسید.

گفت: وقتی آن زمان رسید او در حرم مطهر مولای ما موسی بن جعفر(ع) بود. آنگاه صدایی را شنید كه از قبل برایش آشنا بود و او به زیارت مولای ما حضرت جواد(ع) مشغول بود.

پس برای اینكه مزاحم ایشان نشود، وارد حرم منور شد و در كنار ضریح مقدس حضرت كاظم(ع) ایستاد.

آنگاه آن كسی كه معتقد بود او حضرت مهدی(ع) است خارج شد و همراه او رفیقی بود و این شخص آن جناب را مشاهده كرد ولی به خاطر رعایت ادب در حضور مقدس آن جناب با او صحبتی نكرد.